رویت گوساله به جای سوژه
در سال 1377 یک کرد زبان در دانشگاه شهرنراق اشتغال داشت و در حوالی میدان رفتار سوء اخلاقی انجام داده بود .
با مساعدت دیگر دوستان با حکم ضابطین قضایی وی را شبانه مورد برخورد قرار داده و به بسیجانتقال دادیم . در یک فرصت پیش آمده پا به فرار گذاشت و علی رغم اینکه دیوار همسایه بسیج متعلق به آقای عليرضا یوسفی بلند بود خود را به پائین پرتاب نمود به گونه ای که ما جرات پائین پریدن نداشتیم . با تعدادی از بسیجیان از محوطه بیرونی ساختمان به سمت رودخانه با چراغ قوه دنبال سوژه می گشتیم .
آغل گوسفندان و زاغه ها را کنترل نمودیم . من داخل طویله متعلق به عزیزآقا شدم و یکباره صداي حرکت جنبده ای را شنیدم . با صدای رسا گفتم خودت را تسلیم کن و گرنه شلیک می کنم .دوستان بلافاصله چراغ قوه را روشن کردند که دیدیم یک گوساله بود .در آن اوضاع و احوال کلی خندیدیم .
فرد متخلف نیز برای همیشه از نراق رفت و دیگر پشت سرش را نگاه نکرد .
حسن نباتی فرزند مندعلی 23/10/1389