بسیجی نراق محسن عبدلی در سنگرهای جهاد ، علم و اقتصاد
متولد 1345 و در بسیج شهر نراق فعالیت داشتم . سومین دوره آموزش عمومی بسیج از تاریخ 12/5/1360 لغایت 23/5/1360 در صفی آباد شهرستان محلات به همراه 24 نفر از بسیجان نراق را گذراندم . از این تعداد در فرصت های بعد مصطفی طالبی فروردین 1362 شهید و تعدادی هم به خیل جانبازان جنگ تحمیلی نایل آمدند .
محسن عبدلي
اولین اعزام من به جبهه زمانی که 16 ساله بودم و با تعدادی از رزمندگان نراق طی عملیات رمضان در تیر ماه 1361 در پاسگاه زید شرکت نمودم . هر پنج مرحله عملیات را حضور داشتم و در واحد ادوات و مشخصا در خمپاره انداز 81 میلی متری فعالیت داشتم . یادی می کنم از یکی از انسان های دوست داشتنی ام مرحوم سید مرتضی باشی فرزند سید عباس که در این عملیات با هم بودیم . ایشان تاریخ 22/11/1364 در مقطع سربازی اش در اثر اتفاق ناگوار فوت نمود .
دومین اعزام من توسط بسیج نراق به جبهه مقطع عملیات محرم در عین خوش موسیان و آبان ماه 1361 بود . دو نفر از اهالی نراق سرداران کاظم محمودی و مظاهر لطفی جمعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محلات به شهادت رسیدند .
سومین ماموریت به جبهه ام حضور در پدافندی عملیات محرم در پاسگاه شرهانی عراق بود که به همراه 26 نفر از بسیجیان نراق بودیم و مندعلی نباتی و علیرضا رزاقی به شهادت رسیدند .
به دنبال این ماموریت و پس از سازماندهی مجدد در تاریخ 17/11/1361 طی عملیات والفجر مقدماتی شرکت داشتم که از ناحیه دست راست مجروح شدم و پس از مداوای اولیه به بیمارستان شهر اهواز مرکز استان خوزستان منتقل شدم . سپس به وسیله قطار به شهر قم اعزام و دو روزی نیز در یکی از بیمارستان های قم بستری و چون به اعصاب دستم ارتباط داشت دکترها تشخیص ندادند ترکش از دستان من خارج شود .
تا انتهای سال 1361 و شاید هم سال 1362 اعزام های جبهه بسیجیان نراق از طریق سپاه پاسداران محلات صورت می گرفت .
من در کنار حضور در جبهه در سنگر علم و دانش نیز فعال بودم . شاگرد اول دبیرستان حاج عباس معصومی بودم تا اینکه موفق به اخذ دیپلم گردیدم . در سال 1363 وارد دانشگاه فردوسی مشهد گردیدم و آنجا نیز شاگرد ممتاز و نمراتم از 18 پائین تر نبود . شش ماه هم زودتر از موعد تحصیلات را به اتمام رسانده و سال 1366 فارغ التحصیل شدم . سپس به عنوان پاسدار وظیفه خدمت سربازی ام را به پایان رساندم . تحصیلات دانشگاهی ادامه یافت تا اینکه فوق لیسانس شهر سازی ام را از دانشگاه هنرهای زیبای تهران دریافت نمودم . اکنون از کسبه های خیابان چراغ برق و دارای مغازه فروش لوازم یدکی می باشم .
نه ماه سابقه حضور در دفاع مقدس دارم . برای مجروحیتم تا کنون به بنیاد جانبازان مراجعه نکرده ام و با امتیازی که از حضور در جبهه داشتم برای کسری خدمت پسرم اقدام نکردم .
خاطره ای دارم مربوط به عملیات والفجر مقدماتی که با هدف تصرف پل غزیله و سپس دستیابی به شهر العماره عراق طراحی گردیده بود . شب عملیات در سازماندهی و توزیع سلاح به من اسلحه کلاشینکف نرسید و فقط دو قبضه نارنجک دستی چهل تیکه نصیبم شد . به مسئول دسته مراجعه کردم که گفت به محض اینکه خط شکسته شد تفنگ کشته های عراقی را بردار و استفاده کن .
ایثار و جان گذشتگی جوانان وطن فراموش شده است . نیاز است مثل سابق یک رنگی و صداقت در جامعه و بین دوستان حکفرما باشد و حقوق انسانی افراد رعایت گردد .
یاد آوری می کنم برادرم اکبر عبدلی متولد 1348 از بسیجیان شهر بود و به همراه رزمندگان نراق طی عملیات والفجر ده در حلبچه عراق شرکت و تاریخ 13/1/1367 مجروح شیمیایی شده بود . وی پس از اعزام به خدمت سربازی مورخ 23/3/1370 در اثر اتفاق ناگوار فوت نمود .
مرحوم اكبر عبدلي
برادران دیگرم علی اصغر عبدلی از جانبازان جنگ تحمیلی می باشد که در زمان خدمت مقدس سربازی مجروح گردیده و علی عبدلی نیز قسمتی از سربازی اش را در مناطق عملیاتی دفاع مقدس گذرانده است .