Quantcast
Channel: سلحشوران شهر نراق
Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

اولین بار شعار"درود بر خمینی "را بین جمعیت نراق گفتم

$
0
0


اولین بار شعار"درود بر خمینی "را بین جمعیت نراق گفتم


متولد 1331 در شهر نراق هستم . چند سال بعد برای کار به شهر قم نقل مکان نمودم . سال 1355 از قم مجددا به نراق بازگشتم و با شاگردانم شغل منبت کاری را ادامه دادم .

ترددات من باعث شد تا روزی حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین و علی محمد حیدری فرزند حسین که زمره انقلابیون بودند نزدم آمدند و گفتند آمادگی داری برای نهضت امام خمینی فعالیت داشته باشی ؟

ggvh_image5586.jpg

میرزاعلی کمره ای

و ادامه دادند نیاز هست نوار کاست سخنرانی و اعلامیه های ایشان را در سطح منطقه و نراق توزیع کنی . خداوند جرات به من داده بود و  با عشق به امام خمینی موافقت کردم . یکی از اقوامم که معلم بود مخالفت ورزید و  گفت دستگیر می شوی و حسابت با ساواک  است و برایت درد سر درست می شود .

57gu_dsc00608.jpg

فعالیت را آغاز کردم . خانواده ام تحت فشار بودند . همه رفتن شاه از ایران و سرنگونی اش را غیر ممکن می دانستند . لذا توصیه می کردند به تنهایی و یا با تعدادی می خواهی چکار کنی؟ چاره ای نبود بایستی تحمل می کردند .


m9md_2_8811111582_l600.jpg

اعلامیه ها را در نراق و مشهد اردهال و ... به تنهایی توزیع می کردم . دی ماه 1355 یک هسته سه نفره شامل خودم – سید حسن باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا و کاظم رمضانی فرزند حبیب الله تشکیل دادم و لیکن در زمان فعالیت لو رفتیم و نتوانسیم ادامه فعالیت بدهیم . مجبور شدم تنها کار کنم . علاوه بر ژاندارم ها ؛ رئیس پاسگاه ژاندارمری نراق آقای اسماعیل میهن دوست خودش نیز گشت زنی می کرد .

oxsx_1_(88).jpg   t19r_images.jpg  5lmi_rrnvdg0k7hfwi9fazy1.jpg

                         میرزاعلی کمره ای                           سید حسن حسینی نژاد                            کاظم رمضانی

باور کردنی نیست قبل انقلاب شهر نراق با جمعیت زیر 2500 نفر پاسگاهی با شرایط نسبتا مطلوب ؛  دارای یک دستگاه ماشین ریو ، یک دستگاه جیپ ، سه استوار و بیشتر از هشت سرباز داشته باشد .

استوارهایی هم که اشتغال داشتند از انسان های وفادار با شاه و میهن بودند . حال تصور کنید در این اوضاع و احوال فعالیت مذهبی چقدر با دشواری شکل می گرفت .


e3x7_image6372.jpg

رئیس پاسگاه اغلب پس از گشت زنی شهری در منازل بعضی افراد برای گذران وقت مهمان می شد . چند نوبت پشت ماشین ریو همزمان با گشت زنی که انجام می داد من اعلامیه های امام خمینی(ره) را توزیع  کردم . زمستان 1355 شرایط خیلی سختی بود .


k5pl_8_8811111582_l600.jpg

یکبار زمانی که وارد یکی از منازل شد هفت هشت اعلامیه را داخل همان منزل انداختم . زمانی که بیرون آمد و صحنه را دید از فرط ناراحتی دوباره به گشت زنی کوچه و خیابان ادامه داد .


zzpe_1_(18).jpg

کمره ای در سالهای دفاع مقدس

فعالیت ها گسترده شد و افراد دیگری هم به فعالیت های انقلابی می پرداختند . غروب یکی از روزهای زمستان سال 1356 با دسیسه یکی از همشهریان توسط استوار... دستگیر و روانه پاسگاه ژاندارمری در محله نراق نو شدم . داخل حیاط  و در هوای سرد به وسیله دستبند من را به تیر پرچم شاهنشاهی بستند .

kwv4_dsc00610.jpg

شب را با همه مشکلاتش به صبح کردم . برای صرف  صبحانه به داخل اتاق منتقل شدم . شیر و صبحانه آوردند و میل کردم . بعد دستم را به تخت های اتاق سربازان بستند . ساعاتی بعد استوار م با تعدادی قاب عکس شکسته و عکس پاره شده محمد رضا شاه وارد پاسگاه شد و آمد مقابل من و گفت این ها چیست ؟ چرا شورش می کنید ؟

گفتم من که نبودم ولی خواست مردم است .

vpa1_image5588.jpg

مردم مسلمان نراق به مراکز دولتی از جمله درمانگاه شنتیایی و بانک های صادرات و ملی و حزب رستاخیز رفته بودند و بدون خشونت از مسئولین آن خواسته بودند قاب های عکس شاهنشاه را مقابل پای آنها به زمین کوبیده و شکسته شود . شعار هم اینگونه بود :


"این عکس باید برداشته شه"


به واسطه تهیج حجت الاسلام علی محمد حیدری فرزند حسین مردم توی میدان شهر اجتماع کرده بودند تا برای آزادی من وارد پاسگاه شوند . حجت الاسلام عبدالحسن محمودی فرزند هلیباز اهل روستای زیدون از توابع بهبهان استان خوزستان امام جماعت نراق بود و ایشان نیز جلوی صفوف مردم حرکت می کرد .

tfge_image5589.jpg

 آقای مرتضی کیانی فرزند علی اکبر (1309 – 1376) به عنوان ریش سفید و مورد احترام آمد به رئیس پاسگاه گفت میرزاعلی کمره ای را رها کنید تا مردم هم آرام شوند . و الا برای شما هم خوبیت ندارد .


rkg5_ey8710cglc11nksb997n.jpg

                                                                                                                                          مرتضی کیانی

با این پا درمیانی و تهدید پاسگاه من آزاد شدم . بعد کوتاهی نکردم و با چند نفر از جمله حجت الاسلام محمد فروغی ، حجت الاسلام علی محمد حیدری ،استاد علی محمد طهماسبی فرزند قاسم و دو نفر شخصی دیگر به منزل امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی رفتیم .


              ss2_ث5غس.jpg  6gan_سظیبف.jpg  txj1_فعهیفغ.jpg

                               شیخ محمد فروغی                       شیخ علی محمد حیدری             علی محمد طهماسبی

منزل روحانی شهر کنار حمام مرحوم استاد مرتضی صفری بود که هر دو اکنون تخریب شده اند .  هدف از این جلسه این بود که آقای محمودی بالای منبر و در سخنرانی هایش تلاش بیشتری برای نهضت امام خمینی(ره) داشته باشد و برای پیشرفت انقلاب کوشش مضاعفی انجام دهد .

ev_قیععق.jpg
حجت الاسلام محمودی


هر جا که شرایط بود ما فعالیت می کردیم . سال 1356 یکبار هم با حجت الاسلام علی محمد حیدری با ماشین پیکان قرمز رنگش به روستای قلاور نیمور از توابع شهرستان محلات رفتیم و من به توزیع اعلامیه پرداختم و ایشان در سخنرانی اش مطلبی گفته بود که باعث نگرانی گردید . فلذا با سرعت به نراق بازگشتیم . حتی در شهرستان های خمین  - دلیجان و گلپایگان هم اقدام به توزیع اعلامیه ها می کردم .


1r4e_10_8711051233_l600.jpg   6emd_18_8511110448_l600.jpg

در سال 1356 از طریق علی محمد طهماسبی با یکی از انقلابیون نراق به نام حسین نباتی فرزند مندعلی آشنا شدم . روزی حجت الاسلام محمد فروغی در شهر قم بسته ای به آقای علی محمد طهماسبی تحویل می دهد تا در شهر نراق تحویل من نماید . آقای طهماسبی به دلایلی از این کار سر باز زده بود . تا اینکه حسین نباتی به مغازه منبت کاری من که به منزل آقا مشهور بود(فاضلین نراق)  وارد شد و سوال و جواب هایی کرد .


3tm_11_8711051233_l600.jpg

وقتی خیالش راحت شد گفت بیا منزل ما در میدان تا امانتی که از قم برایت فرستاده شده تحویلت دهم . جعبه ای را از وی گرفتم و از آن به بعد نباتی نیز در هسته ما فعالیت های تبلیغاتی بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی را آغاز کرد . حسین آن مقطع در دبیرستان حاج عباس معصومی تحصیل می کرد و شجاعت زیادی داشت .


0ai7_23_8511110448_l600.jpg

تظاهرات مردم شهر نراق همزمان با سایر نقاط میهن عزیز ادامه داشت . اولین شعار"درود بر خمینی "  بین مردم  نراق را من دادم . و آن عصر پنج شنبه بود که مردم برای فاتحه خوانی اهل قبور به سمت قبرستان پایین( وادی السلام) می رفتیم .

بین راه من با صدای بلند گفتم"درود بر خمینی"یکی دو نفر بیشتر جواب ندادند . دوباره تکرار کردم "درود بر خمینی"که این بار جمعیت بیشتری پاسخ دادند و بعضی ها بهت زده فقط نگاه می کردند .


3zl8_21_8811111582_l600.jpg

برای سومین بار که شعار دادم  اکثر جمعیت همراه شدند . بلافاصله فرد خاصی به پاسگاه ژاندارمری گزارش داد ولی چون شعار فراگیر در مناطق دیگر شده بود و انقلاب هر روز به پیروزی نزدیکتر می شد  اقدامی نکردند .


7dst_13_8711051233_l600.jpg

از جمله روحانی های انقلابی و با شجاعت نراق حجت الاسلام شیخ علی رمضانی فرزند تقی بود . آبان 1357 که مامور پاسگاه برای اولین بار در زمان انقلاب تیر هوایی شلیک کرد رفت مقابل پاسگاه ژاندارمری نراق و به آقای میهن دوست با اشاره به سینه اش  گفته بود تصمیم دارید چه کسی را بکشید ؟ من انقلابی هستم . جرات دارید شلیک کنید . واقعا عوامل پاسگاه ترسیده بودند .


gyk1_dsc00010.jpg

سال 1356 سه عدد سه راهی انفجاری برای نیاز احتمالی از قم برای من به نراق آورده بود و تا قبل پیروزی انقلاب داشتم .

13 آذر1357 وارد مسجد جامع نراق شدم که سرباز وظیفه محمد علی   قجریفرزند یوسف را دیدم . گفتم محمد مرخصی آمدی  یا فرار کرده ای؟ او گفت به دستور امام خمینی(ره) از پادگان اصفهان فرار کرده ام و صدایش را در نیاور .


tutg_40231537383562249873.jpg

شهید محمد قجری

روحش شاد کمتر از سه ماه به جنگ تحمیلی مانده بود که تاریخ 8/2/1359 در مصاف با چته های گروهک ملحد و کمونیستی کومله در شهر سنندج مرکز استان کردستان به شهادت رسید .


daz4_dsc00617.jpg

علی(میرزاعلی) کمره ای فرزند فتحعلی اهل شهر نراق25/3/1391 




Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

Trending Articles