Quantcast
Channel: سلحشوران شهر نراق
Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

اگر پاسدار نجاتم نمی داد اسیر یا شهید می شدم

$
0
0


اگر پاسدار نجاتم نمی داد اسیر یا شهید می شدم



دی ماه 1365 طیعملیات موفقیت آمیز کربلای پنج از روی یک دستگاه نفربر زرهی عراق یک قبضه موشک  آر. پی. چی. یازده  به سمت سنگرم شلیک شد و من را به کناری پرتاب نمود .


4mcstpvu250ry5j385bx.jpg

اكبر قجري


با زحمت خودم را به گوشه دیگر خاکریز رساندم و دیدم ترکش مچ پای چپم را از بین برده و خون زیادی از پوتین هایم بیرون می ریزد . به اطرافم نگاه کردم کسی از هم ولایتی های نراقی ام را ندیدم و کسی توجه ای به من نداشت . چشمم به پاسداری با لباس فرم سپاه که در حال عبور بود افتاد .صدایش کردم ، گویی کاری دارد و نمی تواند به نزدم بیاید .

مجددا صدایش زدم و گفتم حرف واجبی دارم . به محض اینکه نزدم آمد و خم شد تا حرفم را بشنود پریدم و با دو دست گردنش را گرفتم و گفتم باید مرا به عقب خط برگردانی .


dcig7xo20uoi4yu3ayuz.jpg


ایشان گفت بسیجی ، من نیروی اطلاعات و عملیات هستم و امورات واجب تری دارم ، رهایم  کن . مقاومت کردم و گفتم در شرایط فعلی از نجات من هیچ چیز واجب تر نیست . از ناچاری مرا به دوش انداخت و حرکت کردیم .

کمی که گذشت گفت برادر حداقل کمی دستت را از دور گردنم آزاد کن چون دارم خفه می شوم . در بین راه نیز گفت اجازه بده کمی استراحت کنیم . گفتم با تو می نشینم و با تو بلند می شوم و در مقابل سماجتم گفت تو دیگه کی هستی ؟ 


64t2pwm8pxicrig9hhj.jpg


با اینکه هوا کمی سرد بود ولی  صورتش غرق در عرق  شده بود . خدا خیرش دهد با همه تلاش به عقبه خط انتقالم داد و رفت و اگر نجاتم نمی داد قطعا  شهید  و یا به اسارت دشمن گرفتار می شدم .


i5eq8tnvhbr1r6aj9e9.jpg

اکبر قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 17/2/1390 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

Trending Articles