Quantcast
Channel: سلحشوران شهر نراق
Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

ملاقات رزمندگان دفاع مقدس با خانواده ابراهيم عضایی

$
0
0


ملاقات رزمندگان دفاع مقدس با خانواده ابراهيم عضایی



جمعه 22/10/1391 تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس از آقای ابراهیم عضایی فرزند ماشاءالله و همسرش سر کار خانم مرحمت اکبری فرزند نعمت الله در منزلشان دیدار نمودند .


ab8gxtaenk1texpb2c8.jpg

 خانم اكبري ، آقاي عضايي


خانم اکبری که سه پسرش در دفاع مقدس ملت ایران سهیم بوده اند اظهار داشت : این منزلی که شما اکنون در آن قدم رنجه فرموده اید محل تردد خیلی از رزمندگان و شهیدان از جمله سید غلامرضا باشی ، عبدالله محمودی ، ابوالفضل بیابانگرد ، مهدی عباسی ، محمد رضا رمضانی ، محمد رضا بخشی ، عباس رمضانی ، قاسم جعفریو ... بوده است .آنان در این اتاق دعاهای کمیل و توسل بر پا نمودند .


خانم مرحمت اکبری افزود پس از شهادت این فرزندان عکس هایشان را پسرم در طاقچه اتاق چیده بود . من هر روز صبح به این اتاق می آمدم و به آنها سلام می دادم و می گفتم السلام علیک یا شهیدان مظلوم وطن .


مشارالیها ضمن تعریف از بردباری و تحمل مصیبت هایی که در زمان جنگ بر خانواده ها گذشته است به ذکر چند نمونه از خاطراتش پرداخت . ایشان گفت پسرم محمد چند نوبت مجروح شد و زندگی ما شده بود استرس و دلواپسی . بدین جهت آخرین بار شیون گنان رفتم بیمارستان و گفتم خسته شدیم از دستت، یکباره شهید شو و خیال ما را راحت کن .


k8v61qsuzl90f8grvq.jpg

          محمد عضايي


الان هم همچنان اذیت هایش ادامه دارد . بعضی روزها درب منزلمان را می زنند و پاکتی را می دهند تا به دست محمد برسانیم . از مراجعه کنان می پرسم چی داخل پاکت هست . پول برایش آورده اید و آنها می گویند نه بابا عکس ، زندگینامه ، وصیت نامه و خاطرات رزمنده ها در جبهه است .


c224ii2z5gepwimr32tz.jpg


آقای ابراهیم عضایی همچنان مثل قدیم شوخ طبعی اش را حفظ نموده و گفت از فرزندم محمد که خیری به ما نمی رسد ، حداقل اگر شهید می شد شاید از لحاظ مالی و معنوی سودی می بردیم .


ایشان باز برای انبساط خاطر مهمانان اظهار نمود اوایل انقلاب که اجناس سهمیه بندی بود تقاضای فرش نمودم . پسرم محمد به مسئول توزیع گفته بود ما نیاز به فرش نداریم و نام من را از لیست حذف کرده بود . در گرماگرم جنگ از منطقه زنگ زد و گفت پدرجان من نیاز به سی هزار تومان پول برای ازدواج دارم . من هم بی درنگ به او گفتم صبر کن آن فرش سهمیه ای که از ستاد توزیع اجناس خریده ام را بفروشم و پولش را در اختیارت قرار دهم .


7usuzylz9w8bgjjjyv9w.jpg


ابراهیم عضایی همچنان گفت دوستان فرزندم همه شهید شدند و ما هم هر روز منتظر شنیدن حادثه ای بودیم . بر خلاف مادرش من مرتب از رفتن به جبهه اش مخالفت می کردم تا اینکه در یکی از اعزام هایش گفتم بره ای که گرگ دم صبح می برد بذار سر شب ببرد .


آقا ابراهیم شوخی ها را ادامه می دهد و می گوید الان هم فرزندم محمد شده مسئول اموات و شهدا و بعضی موقع ها شماره شناسنامه افراد مورد نظرش را من برایش جمع آوری می کنم . هر شب منزل زنگ می زند و نسبت افراد با یکدیگر و مشخصات افرادی که شناخت ندارد را می پرسد .


f24g9avee1dor3o5uk5s.jpg


نراق هم که می آید ساعت ده یازده شب به بعد که خوابمان می برد یواشکی با یک دفتر که شبیه به دفتر مرحوم قطبی است از منزل خارج و در منزل شخصی اش با دوستانش قرار می گذارد و برای آنان مزاحمت ایجاد می کند . روزی هادی ایزدی به من گفت وقتی پسرت به نراق می آید زندگی ما متفاوت و وقتی خارج می شود آرامش به زندگی من و دوستانم بر می گردد .

قدیم ترها هم گفتم او در اثر اینکه ترکش خمپاره به سرش خورده موجی شده و بیش از این نمی شود ازش انتظار داشت .


s8azq371op5gc6ujm3d.jpg      ovj9cdjda35mf9t264da.jpg

                   علي عضايي                         اسماعيل عضايي


دو فرزند دیگر این خانواده آقایان علی عضایی در مقطع عملیات خیبر در جبهه جزیره مجنون انجام وظیفه نموده و اسماعیل عضایی در مقطع عملیات های کربلای 4 و 5 حضور داشته اند .


حسين عضايي نوه‌ي اين خانواده ، اولين فردي است كه به صورت جامع ، خاطرات و مستندات رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق را گردآوري نموده و در فضاي مجازي به رويت علاقمندان مي رساند . البته اين فرايند عظيم با همكاري و تلاشهاي مجدانه برادر رزمنده محمد عضايي به سامان مي رسد. 


از جهادگر جانباز حاج اسماعیل حبیبی که مقدمات این ملاقات را فراهم نمود تقدیر و تشکر می شود .




سایت سلحشوران شهر نراق 22/10/1391


Viewing all articles
Browse latest Browse all 707

Trending Articles